بیتابیتا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

گل خوشرنگ بیتا

منم و دو دختر گل بیتا 10 ساله و مهتا 4 ساله

کم کم بای بای شیر

دختر گلم امروز دو روز شده که فقط شب موقع خواب بهت شیر میدم.انقدر باهام راه اومدی که شرمنده شدم.خدا رو شکر خیلی خانمی. خداحافظ روزهای خوب و خاطره انگیز چند روز بعد: یک هفته شده که فقط صبح زود و شبها شیر میخوری. احساس میکنم یک کم عصبی شدی...یکی بهم گفت نباید این دوران کم کردن شیر رو کشش بدی...اما توی اینترنت خوندم که باید کم کم از شیر بگیرمت..کار سختیه...طاقت قیافه ی غمگینت رو ندارم...احساس میکنم توی این یک هفته خیلی بزرگتر شدی...دوستت دارم عزیزم. ...
24 تير 1391

خداحافظ ماهی کوچولو

  دختر گلم امروز ماهی کوچولو مرد. خیلی ناراحت شدم. آخه تازگیها یک سری سنگ رنگی ریختم توی آبش...از اون موقع حالش بد شده بود. این روزها تقریبا هر روز یک کلمه جدید میگی و ما رو سورپرایز میکنی....بهم گفته بودند بچه هایی که دیر به حرف میفتند غلط غلوط حرف نمیزنند...واقعا درست بود...یا کلمه ای رو نمیگی یا درست میگی از وقتی شیرت هم فقط شبها شده یک کم جیغ جیغو شدی..با این همه نمکدونم دوست دارم. ...
24 تير 1391

یوش

دختر گلم بیتا قربون اون حرف زدنت برم که خیلی شیرینه...دیروز با خاله اینها رفتیم جاده یوش...مثل پارسال بسیار زیبا بود.   ...
24 تير 1391

باتو...

دختر گلم بیتا میشه چندتا سوال و چند تا تذکر بهت بدم؟ دختر میشه بگی وقتی میگی ...پیش...ما از کجا باید بفهمیم که منظورت:الف)پیشی  ب)پیشونی  ج)بشین   د)صدای پیشی وقتی میگی ...تاب...منظورت:الف)کتاب   ب)تاب    وقتی میگی...ماه....منظورت:الف)ماه   ب)ماهی   ج)گاو    د)صدای گاو شوخی کردم عزیزم خودم میدونم منظورت کدومه...شیرین زبونم...اما نمی دونم چطوری باید به شما بفهمونم:  که آب برای زمین ریختن نیست! پاپ کورن برای له کردن نیست!حوله برای سر کردن نیست!دیوار برای خط خطی کردن نیست! ساعت ۱۲ ظهر پارک نمیشه رفت! وقتی بابا میخواد بره بیرون یک بار بوسش کنی کافیه..ده بار از پله ها برای بوسیدن نیاریش بالا! اگه ماشین داره...
24 تير 1391

خداحافظی

دختر صبورم بیتا چقدر برای این روزها نگران بودم.نمیدونستم خدا انقدر بهمون کمک میکنه که این مرحله رو هم به خوبی پشت سر بزاریم.وقتی به روزهای اولی که شما رو بغل میکردم و شیر میدادم فکر میکنم...بغضم میگیره. همه میگن از شیر گرفتن بچه سخته.اما من میگم از این کار دست کشیدن برای مادر هم خیلی سخته.هم یک عادت شده و هم یک لذت.قربون صورت کوچولوت برم که اولین بار به من چسبید و خواست شیر بخوره...اما بیتای من ...دیگه تموم شد.تاچند روز دیگه شاید حتی مزه ی شیر رو هم فراموش کنی....مثل همه. اما من هیچوقت روزهای خوب این دو سال رو فراموش نمیکنم.مطمئنم به چشم برهم زدنی میبینم که تو این کار رو برای نی نی ت داری انجام میدی.البته اگه عمری باشه. شبها تقریبا ساعت ۱...
24 تير 1391

دخترکوچولوی من

دختر کوچولوی من این روزها دیگه از پوشک استفاده نمیکنی و میتونم بگم خیلی بی دردسر داری از پوشک گرفته میشی. عاشق گیلاس و آلو هستی. روزی چند بار اسامی فسقلی ها رو برات می خونیم.از دیدی دیر کن هم خوشت میاد. رنگها رو با اسمارتیس کار میکنیم.البته بلدی اما برای اینکه یادت نره خوبه.البته من رو تپل میکنی. خیلی به لوازم آرایش علاقه داری.اینجا رژ زدی.نمیدونم چه احساسی داری که اینطوری نگاه میکنی. اینجاهم خودت با ماژیک لاک زدی اینم ریمل چند شب پیش رفته ودیم خونه دوست بابایی.پسرگلش که  روز تولدش با شما چند روز فرق داره..هر وقت میومد به شما دست بزنه شما یک جیغ بنفش تحویل میدادی. این روز ها با مامان...
24 تير 1391
1